در این مشرق زمین
هرگاە کوشیدم
تا در برابر آینہاے
هر دو واژەے
"آزادی" و "زن" را
در کنار یکدیگر بر
روے دو صندلی بنشانم
بیهودە بود
هربار نیز واژەے
"تودە" با سبیلی از
بناگوش در رفتہ میآمد و
بہ همراە سجادەاے بہ زیر بغل
بہ جاے واژەے "زن" می نشست
❤️☘
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,